زبانحال سیدالشهدا در شهادت حضرت قاسم علیه السلام
آشنــا بـود آن صــدایِ آشنــایی که زدی کربلا بیت الحسن شد با صدایی که زدی خواهرم را بیشتر از هر کسی خوشحال کرد بانگ إنّی قــاسم بن المجتـبـایی که زدی لشکری را ریختی، آخر تنت را ریخـتند کار دستت داد آخر ضربه هایی که زدی استخوان سینه ات می گفت اینجایم عـمو خوب شد پیدا شدی با دست و پایی که زدی ذره ذره چــون علــیِّ اکبــرم میـبوسمت این به جای بوسه هایِ بر عبایی که زدی |